تـــــــــــــــــرانــــــــه ی بــــــــــــــاران...

...اللهم لا تسلبنی ما أنعمت به علی من ولایتک وولایة محمد وآل محمد علیه وعلیهم السلام...

تـــــــــــــــــرانــــــــه ی بــــــــــــــاران...

...اللهم لا تسلبنی ما أنعمت به علی من ولایتک وولایة محمد وآل محمد علیه وعلیهم السلام...

طلبه شهید...

بسم الله الرحمن الرحیم

مصدر آنها بهشت بود/ هیچگاه متکلم وحده نبودند، و البته مع الغیر هم نه، بلکه مع الله بودند  / چون التقاء ساکنین محال بود، از بین سکون در حوزه و سکون در شهر، فتح را برگزیدند/ فعل بودند، که هم معنا داشتند و هم زمان/ ولی هیچگاه افعال ناقصه نشدند / حروف مشبهة بالفعل که هیچ /می توان گفت افعال مقاربه بودند، چون قرب خدا را برگزیدند/ هیچگاه حاضر نشدند "لن" که نفی ابد می کند، بر سر آنان خراب شود و زندگی ابدی را برگزیدند/ حالشان حال خوشی بود/ به حروف جر محل نمی گذاشتند/ از دنیا منصرف بودند ولی وقتی جبهه می رفتند غیر منصرف می شدند ، تا شهادت /معرب نبودند، که با عوامل مختلف رنگ عوض کنند/ بلکه مبنی بودند آن هم مبنی بر فتح/ ازحروف استفهام خیلی استفاده می کردند/ علم بودند/ در "ضرب زید عمروا" نه با زید میانه‌ی خوبی داشتند نه با عمرو، چون یکی همیشه ظالم بود و یکی همیشه مظلوم /البته اگر مرحوم مصنف زنده بود امروز به استعمال زید در غیر ما وضع له اعتراض می کرد/ مساله زنبوریه باعث نشد مثل زنبور به دیگران نیش بزنند/ الفیه ابن مالک را کنار گذاشتند و ابن عقیل آن هم از نوع مسلمش را انتخاب کردند/ در هدایه، هدایت شدند و با صمدیه، عبدالصمد /در اختلاف بین بصریون و کوفیون حق را به کربلائیون دادند/ گاهی احتیاط را در ترک احتیاط می دانستند/ مکررات مدرس افغانی را بر نتابیدند/ از میان کتاب های مختلف شرح لمعه جهاد را برگزیدند/ سبق و رمایه را که خواندن درمیدان جنگ از دیگران سبقت گرفتند/ "و ما رمیت اذ رمیت" را در جبهه به کار بستند/ قاعده ید، آنها را از داشتن دست بی نیاز کرده بود /از سوق المسلمین فراری بودند و دوکوهه سوق المسلمین آنها بود/ رویت هلالشان در شب های عملیات بود، که یک جا شهریه و مرحمتیشان را از مهدی فاطمه دریافت می کردند/ شب عملیات عمامه‌ها به سر نمی بستند و لباس جندی را خلاف مروت نمی دانستند/ جز خدا هیچ کس حق نداشت به آنها اضافه شود /آنها هم جز خدا به کسی اضافه نمی شدند /ظرف و شبه ظرف کانون های قدرت نبودند/ در تزاحم بین ماندن و رفتن ، زحمت رفتن را به خود هموار می کردند/ قول و فعلشان با هم تناقض نداشت/ برائتشان سوره برائت بود/ هیچگاه به انسانیت خود شک نکردند، که نیازمند اصل استصحاب باشند/ عمل به قطع را هم واجب می دانستند.

واما دسته دوم؛

از میان همه مستحبات، به مستحبات اکل و شرب علاقه وافری داشتند/ أطعمه و أشربه را خوب می خواندند ولی از کتاب جهاد به دلیل مبتلابه نبودن به سادگی می گذشتند/ خواب قیلوله شان ترک نمی شد/ البته کتاب نکاح را آنقدر می خواندند تا ملکه راسخه ای گردد که لا تزول بسرعةِ!/ تنحنح شان ترک نمی شد / به باب تخرخر علاقه خاصی داشتند/ و "کلوا و اشربوا" را برجسته ترین آیه‌ی قرآن می دانستند/ و به جای "و لاتسرفوا" ، حتی تنفجروا را صرف می کردند! /با آن همه درسی که می خواندند، تازه وقتی از آنها سوال می شد: که مطول چه کتابی است؟ می گفتند: مطول کتابی است در علم فقه، هر آن کس بخواند شود خوشنویس!

بگذریم، دسته اول رستگار شدند و اگرچه متاجر را با هم می خواندیم، ولی تجارت آنها موفقیت آمیز تر بود...

یاد و خاطر همه شهدای دفاع مقدس به ویژه شهدای روحانی گرامی باد...

برای دانلود فایل صوتی متن طلبه شهید اینجا را کلیک کنید


نظرات 1 + ارسال نظر
عشق الهی چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 21:17 http://www.bineshan27.parsiblog.com.

سلام علیکم
مطلب زیبایی بود.
وبلاگ جالبی دارید...وفقکم الله
هم چنین تبریک عرض میکنم به جهت کسب رتبه دوم در مسابقه دختران عاشورایی:)
ان شالله در تمام مراحل زندگیتون موفق و پیروز باشید.
در پناه حق

سلام.متشکرم.به همچنین شما...
یاحق.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد